سالار زن روستایم

ساخت وبلاگ

در جامعه مدنی با برپایی نمایشگاه آثار فرهنگی و هنری که به نمایش گذاشته می شود ضمن معرفی اثر زندگینامه صاحبان ذوق و هنر ابراز تا در حیات و یا بعد از مرگ شناخته شوند.اما اگر هنری با الهام از مناظر زیبایی های طبیعت و وحوش نقش بسته در ذهنیات که در قالب بافت های سنتی توسط مردم ایل و روستا در چنین نمایشگاه ها نشان داده شود فقط به منظور فروش اثر می باشد.

آیا ظرافت و هنر بافت نقش های زیبا که در درون تار، پود، رج و انگشتان هنر ساز دختران و زنان ایل و روستا که به صورت قالی، گلیم و .... نمود پیدا می کند ارزشی همچون یک تابلوی نقاشی شده با رنگ و روغن روی پارچه کرباس ( تالار آینه) و یا با رنگ و روغن روی تخته( لبخند ژکوند) ندارد . چرا دختران و زنان هنرمند ایل و روستا در گمنامی باید زندگی کنند و بعد مرگشان هم گمنام باشند.

اگر چه قالی و گلیم سنتی در ایران بعنوان فرش زیر پا استفاده می گردد اما در اروپا همانند تابلو بر دیوار خانه ها جلوه گری دارد. اینک زندگینامه  و هنر یکی از زنان روستایم به نام سکینه را در تارنمایم(وبلاگ) بیان می دارم اگر چه گمنام زیست و بعد مرگش گمنام است لا اقل در دنیای مجازی به ایل و تبارم و آیندگان معرفی می نمایم.

·  او زیبا بود. لباس ترکی قشقایی بر تنش . او همانند گل یاس سفیدی بود که در جام کاس برگهای رنگارنگ جای گرفته باشد.

·   آندم که گیسوی سیاهش به نیمرخش افشان می شد گویی صورت چون ماه او در حالت خسوف( ماه گرفتگی) جلوه داشت.

·   بلندای قامت موزونش در زمان خرامیدن همانند سروی بود که در اثر وزش نسیمی به این سو و آن سو غلتان بود.

ابزار هنرش خلاصه می شد در دوک پشم ریسی و کرکید.

دوک پشم ریسی او شامل میل دوک از ترکه درخت آلوی سیاه و دو پره دوک از شاخ قوچ وحشی که دو سر پره های دوک به صورت گل لاله تراشیده شده بود.

آندم که با کرکید پود پشت رج های رنگین بافت قالی و یا گبه در میان تارهای دار می کوبید همراه با ضربات کرکید و جرینگ جرینگ حلقه های فلزی بر سینه کرکید ضرباهنگی گوش و دل نواز بلند می شد ; که شنونده را به وجد می اورد.

از میان ده ها هنر بافته هایش گلیمی با طرح شاخ می باشد. هنر شناسان خریدار فرش های سنتی قشقایی که قبل از انقلاب اقدام به خرید و صادر نمودن به اروپا خاصه آلمان می نمودند با اطلاع از گلیم مذکور به خانه پسر بزرگ سکینه مراجعه کردند در آن ایام اگر قیمت یک گلیم مرغوب A ریال بود حاضر به خرید آن گلیم به ده برابر بیش از قیمت Aریال شدند اما معامله انجام نپذیرفت .

او در دامان خود فرزندانی پرورش داد که دو نفر از فرزندان فرهیخته او با شغل آموزگاری، دبیری و استاد دانشگاه خدمت کردند.

سکینه در سال 1352 غبار گور بر چشمان شهلایش نشست تا برای همیشه چشم بر این دنیا ببندد. قامت چون سرو او در لفافی از پارچه سفید به نام کفن پیچیده و نیم رخ بر خاک گور نهاد و برای همیشه به خواب ابدی فرو رفت.

پس از شنیدن فوت او قطرات اشک چشمانم بدرقه راهش بود.

آرامگاهش در قبرستان روستای نمره دو هفتکل می باشد.

برگرفته از نوشته های آقای محمد قربانی از وبلاگ دیارم

 

هفتکل،شهر من ...
ما را در سایت هفتکل،شهر من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8azam-bahramia بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 20:55